طرز فکر رشد یا ثابت؟ کدام به موفقیت منتهی می شود؟
طرز فکر، مدل فکری یا مایندست اصطلاحی است که خانم پروفسور کارول دووک در کتابی به همین نام استفاده کرده و در آن به تفاوت نگرش افراد به استعداد ذاتی و تلاش پرداخته و به دو جواب رسیده است: طرز فکر رشد و طرز فکر ثابت (یا پویا و ایستا). البته اینطور نیست که انسانی بصورت کامل یکی از این دو مدل فکری را داشته باشد. هر فرد بصورت کلی به یکی از این دو مدل متمایل تر است. ضمن اینکه در شرایط متفاوت ممکن است بر اساس یکی از آنها عمل کند.
نقطه مشترک این دو نوع طرز فکر نگاه فرد به متغیر یا ثابت بودن برخی ویژگیهای انسانی مانند استعداد، هوش و توانمندیها است. همچنین تفسیر و معنایی که فرد به مفاهیمی مانند پیروزی، شکست، یادگیری، تلاش، فعالیت و روابط می دهد در این دو طرز فکر متفاوت است.
خلاصه ای از دو طرز فکر
باورها
طرز فکر ثابت معتقد است افراد با توانایی (هوش، استعداد، فیزیک بدنی..) ثابت به دنیا می آیند و در طول زندگی هم ثابت می ماند.
از طرف دیگر طرز رشد توانایی را آموختنی و قابل رشد می داند. یعنی با تلاش می توان توانایی ها را آموخت و بر هوش و استعداد هم افزود.
توجه و تمرکز
طرز فکر ثابت به نتایج و دستاوردها توجه دارد. او می خواهد در هر کاری عالی باشد.
ولی طرز فکر رشد به فرایند رشد و یادگیری توجه دارد. یعنی هر کاری چقدر او را رشد می دهد و از آن یاد می گیرد.
تلاش
در مدل فکری ثابت تلاش فقط برای احمق ها است. آدم باهوش نیازی به تلاش زیاد ندارد. او هر چیزی را سریع یاد می گیرد و انجام می دهد.
در مقابل در مدل فکری رشد، تلاش برای رسیدن به موفقیت لازم است. بدون تلاش تغییری ایجاد نمی شود و چیزی هم بدست نمی آید.
چالش
از نظر طرز فکر ثابت چالش جای نا امن است و باید از آن فاصله گرفت.
ولی طرز فکر رشد چالش را یک فرصت رشد می بیند. چالشها فرد را آبدیده و باتجربه می کند
موانع
طرز فکر ثابت از موانع متنفر است. همواره سعی می کند با موانع روبرو نشود و یا آن را دور بزند
طرز فکر رشد موانع را فرصت رشد و یادگیری می داند. در جاده صاف و هموار چیزی برای یادگیری وجود ندارد.
انتقاد
در مدل فکری ایستا، انتقاد به خوب نبود خود ترجمه می شود. یعنی بجای اینکه انتقاد را به عمل خود نسبت دهد آن را به خود می گیرد.
ولی مدل فکری پویا انتقاد را مفید و قابل استفاده می داند. یعنی با انتقاد عیوب کار خود را پیدا کرده و تصحیح می کند.
ابتدا یک بحث در مورد هوش و استعداد
هوش
تحقیقات علوم مغز اعصاب، ژنتیک و روانشناسی در صد سال گذشته مشخص کرده است که مقدار هوش انسان عدد ثابتی نیست. هر فرد با مقدار مشخصی هوش به دنیا می آید ولی این هوش با توجه به دانش و مهارتهایی که می آموزد دستخوش تغییر می شود. هر چه فرد در معرض مهارتهای بیشتری باشد استعداد او در آن زمینه بیشتر می شود.
ژن
همچنین ژنها تاثیر گذار هستند ولی تعیین کننده نیستند. همچنین ژنها قابلیت خاموش و روشن شدن دارند. اگر محیط و شرایط مناسب یک ژن بوجود بیاید آن ژن فعال می شود و در غیر این صورت خاموش می شود.
مسیر عصبی
مورد سوم تاثیر مسیر عصبی در یادگیری است. وقتی ما با مهارت جدیدی روبرو می شویم مسیر اتصال نورونهای مغز ما برای انجام آن فعالیت وجود ندارد. ولی با هر بار انجام دادن آن مسیر قوی و قوی تر می شود. تا جاییکه دیگر برای انجام آن تلاش یا انرژی زیادی صرف نخواهیم کرد.
در ایجاد مسیر عصبی عامل دیگری به نام انعطاف پذیری عصبی وجود دارد که در تمام عمر انسان وجود دارد ولی با بالا رفتن سن مقدار آن کم می شود. بنابراین سرعت یادگیری در سنین پایین تر بیشتر خواهد بود.
نتیجه اینکه این سه عامل یعنی متغیر بودن هوش ذاتی، خاموش و روشن شدن ژنها و مسیر عصبی به ما می گوید: به غیر از کسانی که دچاراختلال یادگیری هستند، و کسانی که مانع ذاتی مانند نقص عضو برای برخی فعالیتها دارند، هر کس می تواند یک مهارت را یاد بگیرد. تفاوت تنها در زمان یادگیری باشد.
اثرات طرز فکر ثابت
تلاش کم
اولین اتفاقی که در زندگی فرد با طرز فکر ثابت می افتد این است که او تلاش نمی کند. چون معتقد است با وجود استعداد ذاتی نیازی به تلاش ندارد. احتمالا در سنین اولیه زندگی که انسان تحت قیومیت والدین است مشکل خاصی پیش نمی آید. چون فرد با چالش سختی روبرو نمی شود. با حداقلی از درس خواندن نمرات خوبی می گیرد. یا در ورزش با چند تکنیک و فن خود را از دیگران جلو می اندازد.
اثبات خود
اعتقاد به داشتن هوش و استعداد خدادادی باعث می شود فرد همواره به دنبال اثبات آن باشد. بنابراین در هر کاری می خواهد تایید دیگران مبنی بر با استعداد بودن خود را بدست بیاورد. اینجا مشکلی پیش می آید که اگر در انجام کاری شکست بخورد آن را شکست خود و شخصیت خود می داند. نه موفق نشدن در یک کار یا فعالیت. از نظر او هوش و استعدادش نتیجه دلخواه را نداده است و از دست او هم کاری ساخته نیست.
رشد نکردن
دو ویژگی قبل باعث می شود فرصت رشد را از خود بگیرد. چون برای رسیدن به موفقیت اعتقادی به تلاش ندارد. و تلاش نکردن باعث می شود استعدادش از آن حد اولیه فراتر نرود. دیگر اینکه فقط سراغ فعالتیهایی می رود که احتمال پیروزی در آن وجود دارد. و از فعالیتی که در آن احتمال شکست وجود دارد دوری می کند. بنابراین اینجا هم فرصت یادگیری و رشد را از خود می گیرد.
اقدام نکردن
وقتی فردی ناقص انجام دادن کاری را زشت بداند هیچوقت به سمت کارهای جدید نمی رود. چون مستلزم آزمون و خطا و اشتباه است. معمولا این جمله را شنیده ایم که “من یا کاری را انجام نمی دهم یا به بهترین نحو انجام می دهم”. این دقیقا زبان یک کامل گرا است. پس هیچوقت هم آن را انجام نمی دهد. چون هیچوقت نمی تواند در اولین اقدام بهترین عملکرد را داشته باشد.
تمرکز بر موانع
طرز فکر ثابت وقتی در کارش به مانعی برخورد می کند، به جای تمرکز بر راه حل بر مانع تمرکز می کند. چون معتقد است نباید اینطور باشد. بنابراین به جای اینکه بپرسد در مورد این مشکل چه کاری می توانم انجام دهم، می گوید چرا باید این مشکل پیش بیاید.
تقلب و جرم
کسی که شکست را زشت می داند به سمت تقلب هم کشیده می شود. چون فقط برایش مهم است که برنده شود. بنابراین به جای تلاش برای انجام کار درست به شیوه های کسب نتیجه با تقلب روی می آورد. به همین دلیل است که گفته می شود مجرمان از هوش بالایی برخوردارند یا آدم باهوش احتمال انحراف اش بیشتر است.
عدم مسئولیت پذیری
آسیب دیگر طرز فکر ثابت عدم مسئولیت پذیری است. فرد برای اینکه به حوزه مقدس هوش و استعداد خود خللی وارد نشود در هنگام شکست همه را مقصر می داند به جز خود. چرا؟ چون همانطور که گفتیم او با هوش است و باهوش هم برای موفقیت نیاز به تلاش ندارد. بنابراین وقتی نتیجه به دست نمی آید یعنی دیگران بدجنسی کرده و حق او را خورده اند. مثلا مقصر دانستن معلم، استاد، داور بازی، مدیر شرکت، هوای نامناسب، شلوغی خیابان و غیره.. .
تنیس باز مشهور آمریکایی جان مک انرو نمونه مشهور استعداد بالا و طرز فکر ثابت بود. او در هنگام شکست همه را مقصر می دانست به غیر از خود. داور، راکت تنیس، آب و هوا… حتی یکبار به سمت یک عکاس حمله ور شد که معتقد بود عکس گرفتن او باعث شده تمرکزش بر هم بخورد.
افسردگی
و در نهایت وقتی فرد همه این مسیر را می پیماید و به آخر خط می رسد دیگر کسی یا چیزی برای مقصر دانستن پیدا نمی کند، احساس بی کفایتی و در نتیجه افسردگی کند. چون به بن خورده است و نمی تواند برای آن کاری انجام دهد.
اثرات طرز فکر رشد
پرورش بجای اثبات
در طرز فکر رشد فرد بجای اثبات توانمندی های خود بر پرورش آنها تمرکز دارد. بنابراین در هرکاری بجای اینکه تلاش کند بی عیب و نقص باشد، به این فکر می کند چه چیزی یاد گرفته و چقدر رشد کرده است. کودکی را در نظر بگیرید که افتان و خیزان تلاش می کند راه رفتن را یاد بگیرد. از آن طرف بزرگسالی را مجسم کنید که دوست دارد در یک جمع صحبت کند ولی می ترسد تپق بزند و این فرصت را از خود می گیرد.
تلاش برای انجام فعالیتها علاوه بر پرورش مهارتها باعث رشد و افزایش هوش و استعداد فرد هم می شود.
چالش بجای تایید و نتیجه
دیگر اینکه طرز فکر رشد بجای گرفتن تایید دیگران از چالش ها لذت می برد. وقتی به سختی می خورد و تلاش می کند بر آن سختی غلبه کند برایش لذت بخش است. حتی اگر نتیجه مورد نظر خیلی هم جالب نباشد.
معنا و تحمل شکست
فرد دارای طرز فکر رشد شکست را با هویت خود گره نمی زند. وقتی کاری به نتیجه نمی رسد، از آن یاد گرفته و رشد کرده است. بنابراین شکست تاثیری بر تلاش های بعدی او ندارد. بازاریابی را در نظر بگیرید که در صد خانه را می زند تا کالایی را بفروشد. نود خانه ای که به او پاسخ منفی می دهند باعث نمی شود که دست از تلاش بردارد. از نظر او آنها صرفا در آن لحظه مشتری او نبوده اند.
غلبه بر استعداد کم
تلاش باعث می شود کمبود استعداد ذاتی جبران شود. دو نمونه مشهور نوابغ ورزشی که ما می شناسیم یعنی محمدعلی و مایکل جردن از نظر ویژگیهای مورد نیاز برای بوکس و بسکتبال کمبود داشتند. یعنی آن فیزیک بدنی مورد نیاز را کامل نداشتند. مثلا محمد قد بلند و بدن باریکتری به نسبت دیگر مشت زنان داشت. هر دو ویژگی نقطه ضعف برای او بحساب می آمد. ولی او با طرز فکر رشدی که داشت تبدیل به بزرگترین ورزشکار قرن بیستم شد.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تاب آوری در شرايط سخت
چطور اراده ام را قوی کنم؟
آیا می توان سختی را از زندگی حذف کرد؟
چگونه بصورت درست از دیگران تشکر کنیم؟
چطور عادت مفید بسازیم؟
رهایی از افکار منفی و مزاحم! چطور افکارمان را مدیریت کنیم؟
6 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بادرودخدمت استادزیراهی بزرگوآر.مقاله خیلی مفیدی بوددست مریزاد.
درود به شما و سپاس از توجه تون. خوشحالم که براتون مفید واقع شده
البته یه گروه سوم هم هستن که به مرور زمان پسرفت میکنن
سپاس از توجه شما. بله درسته. برخی به افراد به نسبت گذشته خودشون به سمت عقب پسرفت می کنند.
سلام خسته نباشید ممنون مقالتون کاربردی بود
سلام و سپاس از نظر مثبت شما. خوشحالم که مهمان سایت ما بودید