نقش باور در زندگی و سرنوشت ما
اگر بخواهیم نقش باور در زندگی و سرنوشت مان را بدانیم کافی است نگاهی به فهرست حسرتهای زندگی مان بیاندازیم. ما در دوره های مختلف زندگی عقایدی داریم که گاهی با عبور از آن دوره به اشتباه یا غیرسازنده بودن آن پی می بریم. یا کسانی که در سالهای پایانی عمر حسرت روزهایی را می خورند که دیگر برایشان قابل برگشت نیست و اگر زندگی دوباره به آنها داده شود دیگر آنطور زندگی نخواهند کرد.
ما زندگی مان را بر اساس نظام باورهایمان جلو می بریم و برای ما نقش راهنمای مسیر دارند. بدون داشتن باور در زندگی نمی توانیم تصمیمات بزرگ بگیریم و حتی توان تشخیص خوب از بد را نخواهیم داشت. پس برای اینکه تصمیمات بهتری بگیریم باید باورهای سازنده تری هم داشته باشیم.
برای شناخت و خودآگاهی به باورهایتان چهل صفحه اول از کتاب باور و موفقیت را به رایگان مطالعه نمایید.
باور چیست و چگونه ساخته می شود؟
باورها افکار تکرار شده و تایید شده ما است. در روز بین پنجاه تا شصت هزار فکر از مغز ما می گذرد که بخشی از این افکار به دلایل مختلف به تایید ما رسیده است. ما در مورد موضوعات و پدیده های مختلف باور می سازیم. در مورد خود، دیگران، دنیا، اشیاء، پدیده ها و کلا هر چیزی که با حواش پنج گانه خود درک می کنیم باور می سازیم.
پس ریشه باورهای ما افکار ما است. افکاری که در گذشته داشته ایم و الان داریم. اگر بخواهیم تغییری در باورهایمان داشته باشیم باید تلاش کنیم فکرمان را تغییر دهیم.
بخشی از باورها از تجربه شخصی مان می آید
بخش عمده ای از باورهای ما از طریق تجربه مستقیم خودمان بدست می آید. مثلا سوزنده بودن آتش، برنده بودن کارد، خطرناک بودن سگ و لطیف بودن گل چیزی است که خود بطور مستقیم تجربه کرده ایم.
نقش والدین و متولیان تربیت در ساخت باورهای ما
بخش مهمی از باورهای ما را تربیت کنندگان ما مانند والدین و معلمان ما می سازند. از بدو تولد به ما می گویند این کار را بکن و آن کار را نکن، فلان چیز خوب است و فلان بد. چون در سنین کودکی و نوجوانی استقلال فکری نداریم آنچه به ما گفته می شود را می پذیریم. چه برایمان مفید باشد چه نباشد.
فرهنگ و رسانه ها هم باورساز هستند
جامعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنیم هم بخش عمده ای از باورهای ما را می سازند. فرهنگ کار، فرهنگ مصرف گرایی، فرهنگ تنبلی و مسئولیت ناپذیری وقتی در جامعه ای مسلط باشد به اکثر افراد آن جامعه سرایت می کند.
تکرار باورها توسط خودمان
ما بویژه در سنین کودکی و نوجوانی آنچه دیگران مانند خانواده و جامعه در مغزمان فرو می کنند را می پذیریم و تکرار می کنیم. این تکرار توسط خودمان ریشه آن باورها را مستحکم می کند. به همین دلیل است که امروزه گفته می شود به بچه های کوچک نگویید تو فلان کار را نمی توانی انجام دهی. چون حتی با وجود مخالفت لحظه ای، این حرف شما را در مورد خودش می پذیرد.
باورها چرا مهم اند و چطور بر زندگی ما تاثیر می گذارند؟
باورها از افکار ما ساخته می شوند ولی در ادامه نگرش ما را نسبت به مسایل و پدیده ها شکل می دهند و همراه با هم اعمال ما را رقم می زنند. اعمال و رفتار ما عادتهای ما را می سازند. عادت هم شکل تکرار شده عمل است. مانند باور که شکل تکرار شده فکر است. و در نهایت عادتها هم زندگی و سرنوشت ما را رقم می زند.
پس اگر افکار را مواد خام در نظر بگیریم از آن باورهایی به شکل آجر و موزاییک ساخته می شود که با این مصالح ساختمانی بنا می شود که زندگی و سرنوشت ما است.
الگوی ABC در تاثیر باور
آلبرت الیس و رابرت هارپر در کتاب “زندگی عاقلانه” الگویی به نام ABC مطرح می کنند که شیوه تاثیر باور بر رفتار ما را نشان می دهد. طبق این الگو هر محرک بیرونی که رخ می دهد (A) بر اساس باور یا سیستم باورهای ما (B) منجر به یک احساس یا رفتاری (C) در ما می شود.
مثلا پدیده ای طبیعی مانند بارش باران در افراد مختلف و حتی در یک فرد در زمانهای مختلف می تواند باعث ایجاد احساس مثبت یا منفی کند. کشاورزی که منتظر باران برای سبز شدن کشت اش است با کشاورزی که محصولش رسیده و بارش باران آن را خراب می کند دو جور در مورد باران فکر می کنند. برای اولی ایجاد شادی می کند و برای دومی ناراحتی.
رفتن به خدمت سربازی برای جوانی که عاشق فنون نظامی است همراه با خوشحالی است ولی برای دیگرانی که معتقدند دو سال از عمرشان را باید مفت و مجانی به کار سخت بپردازند ایجاد غم می کند.
این الگو به ما می گوید پدیده ها به خودی خود خوب یا بد یا مثبت یا منفی نیستند. حتی چیزی به بدی جنگ که خانمان سوز است برای کسی که عاشق هیجان جبهه و یا عشق به شهادت دارد می تواند خوشحال کننده باشد. پس این نوع باور ما است که رویداد بیرونی را طوری ترجمه می کند که باعث احساس مثبت یا منفی ما می شود.
چطور باورهایمان را تغییر دهیم؟
برای شرکت در وبینار باور کلیک کنید!
ما بدون باور به دنیا می آییم و در طول زندگی خصوصا دوره خردسالی نظام باورهایمان ساخته می شود. خود اینکه باور چیزی است کسب شدنی به ما می گوید که قابل تغییر است. هرچند کار راحتی نیست ولی به هر حال شدنی است. برای تغییر باورهایمان باید مسیری را تقریبا به صورت زیر طی کنیم:
آگاه شدن به باورهایمان با خود آگاهی
برعکس آنکه ما بصورت ناهوشیارانه باورهایمان را می پذیریم دقیقا باید بصورت هوشیارانه با آنها مبارزه کنیم. اولین گام در این مسیر آگاهی به باورهای مخرب مان است. این کار نیازمند مقداری خود آگاهی است. یعنی توجه به افکار، گفته ها و رفتار مان است. اگر سالها است داریم اشتباهی را تکرار می کنیم کمی درنگ کنیم و دقیق تر نوع رفتارمان توجه کنیم.
اگر دست به هر کاری می زنیم نتیجه نمی گیریم. یا هر رابطه ای را شروع می کنیم به بن بست می خورد. پس باید چیزی در ما وجود داشته باشد که این الگو را تکرار می کند.
چرا در مورد فلان مساله اینطور فکر می کنم؟ دلیل اینکه از آن خوشم می آید یا بدم می آید چیست؟
توجه به گفته هایمان در جمع و با خود. وقتی در جمع با دیگران بحث می کنیم بعدا خودمان آن را حلاجی کنیم. چه باوری باعث می شود من چنین عقیده ای را بیان کنم؟ آیا ممکن است حق با من نباشد؟ آیا متعصبانه موضع نگرفته ام؟
دلیل رفتارم در فلان موقعیت چیست؟ چه کاری می کنم که باعث واکنش منفی دیگران می شود؟
نقض باور با یافتن مثال نقض در زندگی
اگر فکر می کنیم کاری برایمان میسر نیست، ببینیم برای دیگران هم همینطور است؟ یا فقط در مورد ما صادق است؟ مثلا نقض را در دیگران پیدا کنیم. آیا فرد دیگری توانسته بر آن مساله غلبه کند؟ آیا رفتاری که مرا خشمگین می کند بر دیگران هم همین اثر را دارد؟
مثال نقض را در گذشته و کودکی خودمان نیز می توانیم پیدا کنیم. از خود بپرسیم آیا هیچوقت در گذشته این کار را انجام نداده ام؟ آیا در کودکی هم همینطور فکر و عمل می کرده ام؟
حمله به باور مخرب در زندگی
باورهای مخرب ما به دو صورت بر ما اثر می گذارد: انفعال و بی عملی، یا رفتار مخرب. مثلا کسی که این باور را دارد که مردم باید درست و قانونی عمل کنند یا در مقابل عمل غیر قابل قبول دیگران یا با خشونت و پرخاشگری پاسخ می دهد یا با کمرویی و خجالت عقب نشینی می کند.
بنابراین وقتی بخاطر باوری نادرست در زندگی دچار بی عملی می شویم، بهترین راه غلبه بر آن انجام آن کار است. دست زدن به اقدام. مثلا اگر بخاطر باور نادرست ترس قضاوت دیگران در جمع صحبت نمی کنیم، بهترین راه این است آن را به چالش بکشیم و خود را مجبور کنیم در هر جمعی حداقل یک خطابه کوچک داشته باشیم.
یا اگر به دلیل باور نادرست احساس نیاز به تایید دیگران داریم سالها است کاری را انجام می دهیم که از آن لذت نمی بریم. از امروز تصمیم بگیریم آن را تعطیل کنیم و بجای آن کاری را انجام دهیم که از آن لذت می بریم.
برای شناخت و خودآگاهی به باورهایتان چهل صفحه اول از کتاب باور و موفقیت را به رایگان مطالعه نمایید.
ادامه این مقاله را با نام: ده باور نامعقول در زندگی مطالعه نمایید.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تاب آوری در شرايط سخت
چطور اراده ام را قوی کنم؟
آیا می توان سختی را از زندگی حذف کرد؟
چگونه بصورت درست از دیگران تشکر کنیم؟
چطور عادت مفید بسازیم؟
رهایی از افکار منفی و مزاحم! چطور افکارمان را مدیریت کنیم؟
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
یه مقاله فوق العاده در مورد اثر باور در زندگی بودقدر خودتون مقاله هاتون بودنید ممنون
سلام به شما دوست گرامی، از همراهی و نظر مثبت شما بسیار سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که این مقاله براتون مفید واقع شده.