راز موفقیت در زندگی چیست؟
احتمالا شما هم فیلم یا کارتونی از قصه های کهن شرقی دیده اید که فردی به دنبال نقشه خوشبختی، راز موفقیت، نسخه جادویی و یا آخرین تکنیک رزمی از این وادی به آن وادی می رود و نشانی پیری فرزانه را می گیرد که آنرا می داند یا نسخه ای از آن را در اختیار دارد. فرد جستجوگر بعد از تلاشی طولانی و طاقت فرسا و گذر از هفت خوانی سخت خود را به پیر می رساند و تمام تلاش خود را می کند تا به وی ثابت کند که شایستگی دریافت این لوح محفوظ را دارد ولی آخر داستان وقتی در صندوقچه اسرار باز می شود تا چیزی در آن نیست. یا یک تکه کاغذ سفید و بدون هیچ نوشته ای است.
این قبیل داستانها حاوی یک نکته با ارزش برای خواننده است. آن هم اینکه هیچ نسخه نهایی یا فرمول واحدی وجود ندارد. یا اگر چیزی هم هست خارج از دنیای بیرون و درون فرد نیست. یا در درون شما است یا در دنیای دور و برتان.
واقعا موفقیت در زندگی یعنی چه؟
موفقیت از آن موضوعاتی است که بی نهایت در مورد آن نوشته شده است. هر کسی از ظن خود آن را می بیند و تصور می کند. مخصوصا وقتی منظور موفقیت در زندگی باشد هنوز پیچیده تر می شود؟ واقعا چرا اینطور است؟ یک جواب دم دست این است که چون تعریف هرکس از موفقیت و زندگی متفاوت و یکتا است. هر کسی موفقیت را در یک چیز می داند و زندگی را هم یک چیز. انسان تلاشگر موفقیت را در به کار بردن حداکثر تلاش می داند و انسان راحت طلب موفقیتش رسیدن به حداکثر راحتی. یکی موفقیت را در کسب حداکثر مال و دیگری در حداکثر علم. آن یکی رسیدن به بالاترین قدرت و دیگری در رساندن بیشترین خدمت به دیگران. یکی می گوید به دنیا آمده است تا منجی عالم باشد یکی رسالت خود را در پاسداری از سوزن یک ایستگاه راه آهن.
اگر از دیدگاه خرد جمعی انسانی بخواهیم به مقوله موفقیت نگاه کنیم به ما می گوید موفقیت در کار و تلاش و اثری شایسته از خود به جا گذاشتن است. چه مادی و چه معنوی. ولی سوال اینجاست که آیا آنهایی که اینطور زیسته اند در پایان زندگی شان از عملکرد خود راضی هستند؟ یا این فرمول برای تمام فرزندان بشر کاربرد دارد؟ یا این گروه موفق چند درصد کل جامعه را تشکیل می دهند؟ آیا می توان نود و هفت درصد از جامعه را محکوم کرد که به شیوه سه درصد موفق عمل کنند؟
این مقاله را هم از دست ندهیذ: راز زندگی چیست؟ چطور آن را پیدا کنیم؟
اگر موفقیت را میزان رضایت فرد در کلیت یا پایان زندگی در نظر بگیریم شاید بتوانیم سر نخهایی بدست بیاوریم که کمی روشنگر راه باشد. ولی پیش از آن باید:
چند پیش فرض را هم در نظر بگیریم
- یک اینکه باید بپذیریم یک فرمول واحد وجود ندارد و برای هر فرد می تواند کاملا متفاوت و شخصی باشد.
- دوم اینکه ما به دلیل انسان بودنمان همواره در حال تغییر هستیم و دانش و تجربه ما در زندگی همیشه دستخوش تغییر است. یعنی آنچه الان فکر می کنیم درست است ممکن است چند سال دیگر اشتباه از آب در آید یا برعکس.
- سوم اینکه ما موجوداتی احساسی هستیم و احساس ما بر منطق ما برتری دارد و بیشتر تصمیمات ما را ایشان می گیرد.
- چهارم اینکه زندگی متمدنانه و امروزی انسان فقط ده هزار سال قدمت دارد و در مقابل دویست هزار سال زندگی انسان امروزی فقط ده درصد زمان را به خود اختصاص می دهد و نود درصد باقیمانده اصلا به این شیوه نبوده است. پس اگر عقل جمعی امروز انسان می گوید راز موفقیت انسان در کار و تلاش است فقط مربوط به همین ده هزار سال عصر کشاورزی است و در صد و نود هزار سال پیش از آن زندگی ساده و راحتی داشته است.
و اما راز موفقیت در زندگی
مانند افسانه های کهن چینی متاسفانه ما هم هیچ راز یا نسخه آماده ای برای موفقیت در زندگی نداریم. ولی پرسشهایی را می توانیم طرح کرده و از خود بپرسیم که جواب آن چراغ راه ما در این مسیر باشد:
- من از زندگی چه می خواهم؟
- من چقدر از خودم شناخت دارم؟ استعداد، هوش و توانایی های من چیست؟
- آیا می خواهم از حداکثر استعداد، هوش و توانایی های خود استفاده کنم؟
- چقدر به یادگیری نیاز دارم؟ به چه شیوه هایی می توانم یاد بگیرم؟ کسب دانش، تجربه دیگران یا تجربه خودم؟
- برای رسیدن به خواسته هایم حاضرم چه کارهایی انجام دهم؟ یا چه کارهایی را انجام ندهم؟
- می خواهم بین رضایت آنی و رضایت در آینده کدام را انتخاب کنم؟ همینطور بین رنج آنی و رنج آینده؟
- آیا من ارزش را در کار و تلاش سخت برای داشتن زندگی راحت می دانم یا راحتی و تلاش کم ولی در عوض زندگی سخت؟
- آیا من راحت تر هستم که مسئولیت تمام زندگی خود را بر عهده بگیرم یا فقط بخشی از آن بر عهده من است؟
- آیا روند کنونی زندگی من در سالهای پایانی زندگی برای من رضایت به بار می آورد؟ آن موقع از تصمیمات و عملکرد اکنون ام راضی هستم.
- نوع انتظار و رابطه من با بقیه جامعه چیست؟ قرار است آنها بیشتر در خدمت من باشند؟ من بیشتر در خدمت آنها باشم؟ یا تعامل دو طرفه داشته باشم؟
- من می خواهم در کجا قرار بگیرم؟ خط مقدم باشم؟ در میان لشکر باشم یا در ته صف نبرد قرار بگیرم؟
- آیا قبول دارم هر تصمیمی که می گیرم بهایی دارد؟ هر چیزی را که انتخاب کنم مساوی است با از دست دادن چیزی دیگر؟ آیا حاضرم بهای هر تصمیمی که می گیرم را بپردازم؟
این پرسشها و پرسشهای فراوان دیگر می تواند تا حدودی مسیر زندگی را برای فرد مشخص کند و تصویری کلی از موفقیت در زندگی برایش ایجاد کند. اگر بدانیم چه میخواهیم بدست آوردن آن خیلی سخت نخواهد بود.
این مقاله هم می تواند برای شما مفید باشد: لذت زندگی در چیست؟
دیدگاهتان را بنویسید