شادی و شعف واقعی با زندگی در لحظه اکنون
نیروی حال، قدرت اکنون، زندگی در لحظه اکنون، در حال زندگی کردن.. اینها عباراتی است که این روزها، بویژه در فضای مجازی خیلی می خوانیم و می شنویم. در این مقاله می خواهیم ببینیم این مفاهیم واقعا چیست و چه نقشی در زندگی و شادی ما دارد.
اگر فقط یک چیز باشد که همه مردم دنیا خواهان آن باشند شادی است. از شادترین تا غمگین ترین آدمها همه خواهان شادی هستند. ولی تقریبا می توان گفت یکی از نادرترین ها در زندگی است. یا بقول مولانا شادی ما عمیق و درونی نیست:
شادی آن شادی است که از جان رویدت / تا درون از هر ملالی شویدت
ما معمولا شادی را در کجا می جوییم؟
از هزاران سال پیش همه بزرگان و رهبران بشریت گفته اند که شادی را نباید در دنیای بیرون جست و هر چه هست در درون ما است. با این حال ما همواره شادی خود را به رخدادهای بیرونی گره می زنیم. برای اینکه شاد باشیم لازم می دانیم برخی از اتفاقها نیافتد و برخی دیگر بیافتد.
آسیبی نبینیم، حادثه ناگواری رخ ندهد، کسی حرفی به ما نزند، به مشکل و مانعی برخورد نکنیم، نه نشنویم…
از طرف دیگر همیشه:
خبر خوب برسد، خوش شانس باشیم، موفق شویم، مال و اموال خود را بیشتر کنیم، ازدواج کنیم، بچه دار شویم، دور و برمان جشن و سرور باشد و غیره…
ولی شادی در جای دیگری است
تجربیات بشر نشان داده است که نه فهرست منفی ها می تواند انسان را به فردی غمگین تبدیل کند و نه فهرست مثبت ها توان تبدیل انسان به فردی شاد را دارد. ضمن اینکه نه منفی ها قابل پیشگیری و همیشگی است و نه مثبت ها. در زندگی همه بشر از هر دو قسم تجربیات خوب و بد تقریبا به یک اندازه وجود دارد ولی شادی و غم از هر فردی به فرد دیگر متفاوت است.
تلاشهای ما ممکن است منجر به موفقیت بشود یا نشود، جامعه ما ممکن است شاد باشد یا نباشد و حوادث خوب و بد هر دو می تواند رخ دهد. ضمن اینکه در هر شرایطی هم جنبه های مثبت وجود دارد و هم منفی. حتی جوامعی که در دنیا شادترین هم هستند باز مشکلات خود را دارند. در مرفه ترین و پیشرفته ترین جوامع افسردگی وجود دارد، در فقیرترین کشورها هم شادی وجود دارد. پس نتیجه اینکه شادی و غم را باید در جایی غیر از دنیای بیرون جستجو کرد.
با این مقدمه می رویم سراغ اینکه:
چرا ما آنقدر که دوست داریم شاد نیستیم؟
ریشه های ناشاد بودن ما از کجا آب می خورد؟
و چطور می توانیم شادتر باشیم؟
چرا ما شاد نیستیم؟
دلیل اصلی شاد نبودن انسان عدم توانایی در زندگی کردن در لحظه حال است. یعنی جایی که زندگی واقعی در جریان است. اگر زمان را بصورت خطی در نظر بگیریم که ما در حال حرکت روی آن باشیم واقعیت زندگی همان ثانیه ای است که جریان دارد. قبل و بعد از آن وجود خارجی ندارد. آنچه گذشت دیگر قابل تغییر نیست و آنچه نیامده است هم در دسترس ما نیست. پس آنچه به نام زندگی در اختیار ما است همین لحظه اکنون است.
ولی ما متاسفانه اصل زندگی که لحظه حال است را با فکر کردن به گذشته و آینده فنا می کنیم. نه فقط از آن لذت نمی بریم که حتی این فکر کردن ما که گاهی جنبه افراطی هم به خود می گیرد باعث می شود قدرت کار و سازندگی خود را هم از دست بدهیم. و این چرخه همینطور تکرار می شود.
یعنی بجای تمرکز بر کار و تلاش در لحظه اکنون فکرمان را به گذشته و آینده مشغول می کنیم. این فکر برایمان ناراحتی می آورد چون از گذشته درد و از آینده نگرانی به یادمان می آید، اینها هم باعث می شود کمتر عمل کنیم و بیشتر فکر کنیم.
چرا نمی توانیم در لحظه اکنون زندگی کنیم؟
مغز ما برای اینکه ما را زنده نگه دارد همواره دنبال چیزهای منفی است. خاطرات منفی گذشته را در بایگانی خود نگه می دارد و همواره هم نگران آینده است. این مکانیسمی است که خطرها را شناسایی می کند تا ما در برخوردهای بعدی مان با یک خطر دچار مشکل نشویم. ولی این مکانیسم خود به تنهایی دلیل بر غمگین بودن ما نیست. چون بقیه پستانداران هم همین مکانیسم را دارند ولی به این شکلی که ما غم و ناراحتی را تجربه می کنیم نمی کنند.
در حقیقت رشد قسمت بیرونی مغز ما که توانایی با یاد آوردن خاطرات گذشته و همین طور فکر کردن به آینده را به ما می دهد باعث سیر ما در این دو زمان و در نتیجه ناشاد بودن ما می شود. دیگر پستانداران این توانایی را ندارند و بنابراین از تاثیر گذشته و آینده هم فارغ هستند.
چه زمانهایی بیشتر در لحظه حال و شاد هستیم؟
هر کاری که توجه ما را فکر کردن به گذشته و آینده باز دارد باعث شادی ما می شود.
وقتی کارهای سخت بدنی می کنیم معمولا این اتفاق می افتد چون تلاش بدنی و عرق ریختن ذهن ما را معطوف به آن کار و همان لحظه می کند.
زمانی که کار عمیق و خلاقانه ای انجام می دهیم و در واقع در آن غرق می شویم.
بازی و تفریح مخصوصا به شیوه کودکانه کاملا ما را در لحظه حال نگه می دارد.
وقتی با کسانی هستیم که دوستشان داریم. بودن در جمع عزیزان مانند دوستان، خانواده، معشوق و کلا هر کسی که بودن با او برایمان لذت بخش است. در این زمانها چون نمی خواهیم لحظه ای حضور آنها را از دست بدهیم با تمام وجود در اکنون حضور داریم. این حضور هم باعث می شود فکرمان جای دیگری نرود.
هنگام لذت بردن از طبیعت مثلا طبیعت گردی، تماشای بارش باران و برف، دریا، کوه، رودخانه…
تجربه زیبایی های هنری مانند مشاهده آثار هنری، گوش دادن به موسیقی، مطالعه شعر، داستان و بطور کلی هر نوع هنر.
الکل و برخی مواد مخدر هم همین حالت را ایجاد می کند ولی به دلیل جنبه اعتیاد آور و ضررهای آن گزینه های مناسبی نیستند.
اینها مواردی است که ما بصورت طبیعی حضور در لحظه اکنون را تجربه می کنیم و بعدا از آن بعنوان لحظات شاد زندگی مان نام می بریم. به جز مورد آخر بصورت طبیعی به همه این موارد نیاز داریم که زندگی شاد و معنا داری داشته باشیم.
ولی مساله این است که همه اینها به بخش تفریح زندگی ما تعلق دارد و ما نمی توانیم برای تفریح و استراحت بیشتر از کارمان وقت بگذاریم. یا نوع کارمان طوری است که نه فیزیکی، نه عمیق و خلاقانه و نه در تماس با طبیعت است.
در این صورت نیاز داریم بصورت آگاهانه، بودن در لحظه اکنون را تجربه کنیم
تمرینات ذهن آگاهی؛ کلید لحظه اکنون
تمرینات ذهن آگاهی به تمریناتی گفته می شود که ما بصورت آگاهانه و انتخابی تلاش می کنیم توجه مان را به جای فکر به بدن و حواسمان بدهیم.
مراقبه؛ بهترین تمرین بودن در لحظه حال
مراقبه شناخته شده ترین و تاثیر گذارترین تمرین برای تجربه لحظه حال است. این تکنیک که از دیرباز در مشرق زمین وجود داشته است امروزه در تمام کره خاکی برای کسب آرامش استفاده می شود.
تحقیقات جدید در زمینه علوم مغز و اعصاب نشان داده است انجام مراقبه مستقیم بر آمیگدال مغز ما اثر می گذارد. آمیگدال مسئول ارتباط دادن حوادث ناگوار با حواس ما است. مراقبه مداوم اندازه آمیگدال را کوچک می کند.
در هنگام مراقبع فرد با توجه کردن به تنفس عمیق خود و هوایی که وارد ششهایش می شود خود را از افکارش جدا می سازد. این توجه به بدن باعث ایجاد آرامش و حس خوب در او می شود.
توجه به حواس پنج گانه
در این تمرین ها هم مانند مراقبه فرد به حواس خود توجه می کند. مثلا وقتی شما در مکانی نشسته اید توجهتان را به این موارد می برید:
به نقاطی از بدنتان که محیط را لمس می کند،
به صداهایی که در آن لحظه وجود دارد،
به بوهایی که از اطراف می آید،
و منظره دور و بر خود را طوری نگاه می کنید که انگار اولین بار است می بینید.
یا مثلا یک شی یا منظره تکراری را اینبار آگاهانه و با دقت برانداز می کنید: شکل هندسی، رنگها، صافی و زبری، بافت، الگو و … تمام این کارها باعث می شود توجه شما از سمت افکارتان به حواس پنج گانه تان منتقل شود.
توجه به کارهای روزانه
در این تمرین ها توجه خود را به کارهایی که هر روز بصورت تکراری انجام می دهید می برید.
مثلا هنگام دوش گرفتن به آبی که بر بدنتان می ریزد توجه می کنید و آن را بر پوستتان احساس می کنید.
همینطور کشیده شدن کیسه حمام و صابون بر پوست را احساس می کنید.
موقع مسواک زدن به تماس مسواک با دندان، لثه و بقیه دهانتان توجه می کنید.
یکی از بهترین تمرین ها آگاهانه جویدن و چشیدن طعم غذا در تمام لقمه هایی که در دهانتان می گذارید.
این تمرین علاوه بر اینکه توجه شما را به آن لحظه جلب می کند باعث هضم بهتر غذا و لذت از آن هم می شود. در واقع در تمام تمرین هایی که ما به بخشهایی از بدنمان توجه می کنیم، علاوه و بر حس خوش رهایی از افکارمان، بدنمان هم احساس آرامش و راحتی می کند.
تمرین اسکن بدن
در این تمرین فرد در یک نقطه دراز می کشد بطوری که ستون فقراتش صاف باشد. چشمهایش را می بندد. سپس همراه با تنفس عمیق توجه خود را بصورت تدریجی بر نقاط مختلف بدن خود می برد. مثلا از بالای سر شروع می کند و پایین می آید. به دستها می رود، بعد قفسه سینه، شکم، پایین تنه و پاها می رود.
در پایان اینکه تمرینات ذهن آگاهی به اینها محدود نمی شود و بسیار گسترده و متنوع است. اگر دوست دارید دارید در این زمینه بیشتر مطالعه کنید کتاب “قدرت اکنون” نوشته اکهارت تله که به “نیروی حال” هم ترجمه شده منبع نظری بسیار خوبی است. همچنین “کتابچه تمرین ذهن آگاهی” نوشته ایلیوس کوتسو که البته این کتاب هم به فارسی به “کتابچه تمرین هوشیاری” نیز ترجمه شده منبع عملی بسیار خوبی برای تمرین است.
این مقاله را هم از دست ندهید: لذت زندگی در چیست؟
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تاب آوری در شرايط سخت
چطور اراده ام را قوی کنم؟
آیا می توان سختی را از زندگی حذف کرد؟
چگونه بصورت درست از دیگران تشکر کنیم؟
چطور عادت مفید بسازیم؟
رهایی از افکار منفی و مزاحم! چطور افکارمان را مدیریت کنیم؟
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بسیار عالی، احسنت
سپاسگزارم دکتر جعفری عزیز، خوشحالم که براتون مفید بوده