شخصیت مستقل چگونه ساخته می شود؟
آیا تا کنون به تفاوت دو کشور مستقل و مستعمره توجه کرده اید؟ احتمالا برای شما تشخیص تفاوتها سخت نباشد. مثلا کشور مستقل خود حاکمانش را مشخص می کند ولی مستعمره از طرف کشور استعمار کننده برایش حاکم تعیین می شود. در مستعمره قوانین و مقررات، سیاستها، منافع، سرنوشت و خیلی از چیزهای دیگر از طرف کشور استعمارگر تعیین می شود. همین تفاوت هم برای شخصیت مستقل و وابسته وجود دارد.
با این تفاوت که شخصیت وابسته یا غیر مستقل همه چیزش در دست یک نفر نیست، بلکه از کل محیط و دنیای بیرون تحث تاثیر قرار می گیرد. البته این فرض هم باید در نظر بگیریم که نه وابستگی صددرصد وجود دارد و نه استقلال صددرصد. ولی هرچقدر که کفه ترازو به یک سمت بیشتر میل کند فرد را به آن صفت بیشتر می شناسند.
روانشناس اتریشی ویکتور فرانکل در کتاب “انسان در جستجوی معنا” می گوید هر اتفاقی که در دنیای بیرون برای ما رخ دهد در نهایت این ما هستیم که تصمیم می گیریم چطور به آن پاسخ دهیم. یعنی نوع واکنش ما به رخدادهای بیرونی کاملا در دستان ما است و از این نظر هیچکس نمی تواند این اختیار عمل را از ما بگیرد. این نکته را از این بابت آوردیم که پیشاپیش یادآور شویم هیچ عامل بیرونی توان تعیین و تغییر رفتار ما را ندارد اگر خودمان نخواهیم.
استیون کاوی در کتاب “هفت عادت مردمان موثر” سه ویژگی را برای رسیدن به استقلال شخصی بر می شمرد. ما در این مقاله هر کدام از این سه ویژگی کلی را بصورت جداگانه بررسی کرده تا نقش آنها را در استقلال شخصیت پیدا کنیم.
عامل بودن معیاری مهم برای شخصیت مستقل
ویژگی کلی عامل بودن شامل چهار ویژگی فرعی دیگر است که برآیند کلی آنها عامل بودن فرد را تعیین می کند. در اینجا عامل بودن در مقابل منفعل بودن آورده شده است و منظور این است که سکان زندگی در دستان شما باشد نه محیط بیرون. مسئولیت صددرصد افکار، اعمال، روابط، زندگی و سرنوشت من با من است. در اینجا کلمه صددرصد خیلی مهم است. چون حتی 99 درصد هم کار را خراب میکند. ما همواره آزادیم رفتارمان را خود تعیین کنیم، هیچ عامل بیرونی نمی تواند این آزادی را از ما بگیرد.
فرد عامل تمرکز خود را بجای حلقه نگرانی بر حلقه نفوذ می گذارد. حلقه نگرانی شامل تمام آن چیزی است که در دنیای بیرون اتفاق می افتد و ما توان تغییر آنرا نداریم: نظر و رفتار دیگران اعضای خانواده ما، شرایط اقتصادی، سیاستهای کشوری، حوادث و رخدادها، شرایط جغرافیایی و محیطی و کلا هر آنچه در دنیای خارج از ما حاکم است و ما بر آن کنترلی نداریم. در مقابل آن حلقه نفوذ شامل: طرز فکر و نگرش ما، نظام باور ما، اعمال و رفتار ما، واکنش ما به مسایل و کلا هر کاری که انجام آن در ید قدرت ما باشد. ضمن اینکه انسان عامل به طرز فکر، نگرش، اعمال و رفتار و عملکرد خود آگاهی دارد.
شخصیت مستقل از ابتدا پایان کار را می بیند
دومین ویژگی کلی که منجر به داشتن شخصیت مستقل می شود شناخت اهداف و ارزشها، یا بقول استفان کاوی: ذهنا از پایان آغاز کردن است. ذهنا از پایان آغاز کردن یعنی بدانیم مقصد ما کجاست و به کجا می خواهیم برسیم. باید به روشنی بدانیم مقصدمان در زندگی کجاست. به کجا می خواهیم برسیم؟ غایت زندگی ما چیست؟ می خواهیم چه میراثی از خود به جا بگذاریم؟ آنچه می خواهیم بیافرینیم را ابتدا در ذهن خود مجسم کنیم و از خود بپرسیم در زمان مرگمان از این دستاورد راضی هستیم؟ می توانیم به میراث خود افتخار کنیم؟
نخست امور نخست را انجام می دهد
ویژگی کلی سوم اولویت بندی است. ما هیچوقت برای انجام همه کارها وقت نداریم. ولی همیشه برای انجام کارهای مهم وقت داریم. همه انسانها در یک شبانه روز 24 ساعت دارند ولی همه به یک شکل از آن استفاده نمی کنند. تقسیم بهینه زمان خود و تعیین سهمیه لازم برای کار، تفریح، خواب و روابط مدیریت زمان و نهایتا مدیریت خویشتن است. از خود بپرسیم کاری که الان انجام می دهم چقدر مرا به هدفم نزدیک می کند؟ یا چقدر در جهت ارزشهای من است؟ فهرست کارها را بنویسیم و بر اساس مهمترین ها آنرا اولویت بندی کنیم. باید بپذیریم توان انجام همه کارهای خود را نداریم. کارهایی که ارزش وقت ما را ندارد به دیگران تفویض کنیم.
نتیجه گیری
سه مورد کلی که ما در این مقاله برای رسیدن به استقلال شخصی بر شمردیم سه عادت از هفت عادت مردمان موثر است. تا کنون ملیون ها نفر در دنیا به این شیوه زندگی شخصی، کسب و کار و سازمان خود را به عملکرد موثر تر رسانده اند. اگر شما برایان استقلال شخصیت و رسیدن به شخصیت مستقل مهم است می توانید با به کار گیری سه عادت اول سنگ بنای رشد و موفقیت خود را بنا نهید.
این مقاله بهبود من را هم از دست ندهید: چگونه شخصیت قوی داشته باشیم؟
دیدگاهتان را بنویسید