چرا تصمیمات بزرگ ما با شکست مواجه می شود؟
حتما شما هم تا کنون بارها تصمیمات بزرگی برای خود گرفته اید ولی هر دفعه با شکست مواجه شده است. مثلا روی یک کاغذ می نویسید:
“من از امروز با خودم عهد می بندم تمام کارهای فهرست زیر را انجام دهم:
- ورزش روزانه به مدت حداقل یک ساعت تا رسیدن به اندام آرنولدی.
- ظرف شش ماه زبان انگلیسی را مثل بلبل صحبت کنم.
- همه کتابهایی که در این چند سال خریده ام را بخوانم.
- فیلمهای شاهکار تاریخ سینما را تماشا کنم.
- تمام نرم افزارهای مورد نیاز شغلم را یاد بگیرم.
- کتاب خاطرات دوران سربازی ام که بیست سال است می خواهم بنویسم را تمام کنم.
- بطور مرتب به دیدن همه اقوام و خویشان مخصوصا بزرگترها بروم.
- کسب و کار شخصی خودم را راه بیاندازم تا از این وضعیت کارمندی خلاص شوم.
- به تمام نقاط ایران سفر کنم.
این تعهد کاملا رسمی است و هیچ راهی هم برای انجام ندادن آن وجود ندارد.
امضاء: خودم”
حالا سوال این است؟ چرا تصمیمات بزرگ به شکست می انجامد؟ چرا با اینکه ما به خود قول شرف می دهیم ولی هیچیک را عملی نمی کنیم؟
این موضوع دلایل مختلفی دارد که ما اینجا به مهمترین آن می پردازیم.
تصمیمات بزرگ ذاتا محکوم به شکست است
قبل از اینکه به دلایل منطقی شکست تصمیمات بپردازم باید بگویم به انجام رساندن چنین فهرست هایی ذاتا محال است. چون وقتی ما دست به نوشتن فهرست می بریم تقریبا تمام کارهای انجام نشده عمرمان را لیست می کنیم. یعنی با درجه فعال بودنی که داریم برایمان یک عمر طول می کشد تا چنین کارهایی را به انجام برسانیم.
حتی افرادی که از نظر مدیریت فردی خود بسیار توانمند هستند و کارهای بزرگی در زندگی انجام داده اند هم با چنین فهرستی مشکل دارند و امکان انجام آن برایشان مقدور نیست. پس نتیجه این قسمت این می شود که:
اساسا هیچ فهرستی به این شکل نسازیم!
فرار مغز از تصمیمات بزرگ
اولین دلیل علمی و منطقی به شکست منجر شدن تصمیمات بزرگ مقاومت مغز ما است. مغز ما از کارهای بزرگ می ترسد و در مواجهه با آنها اغلب راه فرار را انتخاب می کند. اگر قرار است یک فیل را بخوریم باید هدف ما خوردن فقط یک لقمه از آن باشد. از یک کتاب بزرگ فقط خواندن یک صفحه آن باشد. و واقعا هم هدفمان همینقدر باشد نه بیشتر. وقتی هدف تیک خورد آنگاه می توانیم تصمیم بگیریم بیشتر ادامه دهیم یا خیر.
یا کارهایی مثل راه اندازی شغل و نوشتن کتاب به دلیل اینکه نمی دانیم قرار است دقیقا چه کارهایی انجام دهیم بهتر است فقط برای شروع آن هدفگذاری کنیم. مغز ما از حیطه های ناشناخته می ترسد. بنابراین بهتر است همیشه آن بخش کار که نور بر آن تابیده و می دانیم چیست را انجام دهیم. مثال مشهور در این زمینه رانندگی در شب است. شما وقتی دارید در یک شب به شهری در چند صد کیلومتری می روید نمی توانید بیشتر از صد متر جاده را ببینید ولی همین مقدار برای شما کافی است.
ساخت عادت: تنها راه فرار از شکست تصمیمات بزرگ
هر کاری تا به عادت تبدیل نشده نیازمند صرف انرژی، تمرکز و حساسیت بالایی است. وقتی شروع می کنیم کار بزرگی را انجام دهیم احتمال اینکه حالش را نداشته باشیم، حوصله و انگیزه اش را نداشته باشیم، یادمان برود، با کاری دیگر تداخل کند و غیره وجود دارد. بنابراین باید تا زمان تبدیل شدن آن به عادت هر کدام از این کاتالیزوزها هم که نداشتیم باز بتوانیم آنرا انجام دهیم. ولی برای اینکه به عادت تبدیل شود چنانکه در قسمت قبل توضیح دادیم حتما باید از کم شروع کنیم. چیزی که به ریزعادت یا خرده عادت مشهور است.
این آموزش رایگان به شدت برای شما مفید است: آموزش رایگان ساخت عادت با ریز عادتها
اهالی موسیقی و خیلی از هنرها بخاطر اینکه نوع کارشان اینطور است که با کنار هم گذاشتن قطعات کوچک به نتیجه می رسد این موضوع را خیلی خوب درک می کنند و معمولا با هدفهای بزرگ شروع نمی کنند. یکی از دوستان من که مدرس موسیقی است الان حدود دو سال است دارد زبان انگلیسی را با روزی چند کلمه یاد می گیرد و کلی پیشرفت داشته است. درست مثل یادگیری یک ساز در حد چند نت در روز.
تخمین نادرست از کار و توان خود
دلیل دیگر شکست تصمیمات بزرگ ما تخمین نادرست از حجم کاری است که باید انجام دهیم. همینطور از توان ذهنی و بدنی خود هم برآورد درستی نداریم. جوانی را در نظر بگیرید که تصمیم می گیرد ظرف شش ماه ماهیچه های شش تکه شکمش را مانند یک بدنساز حرفه ای بسازد. خب ایشان آخرین باری که ورزش کرده در زنگ ورزش دبیرستان بوده و حالا ده سال از آن تاریخ گذشته است. مضافا اینکه نمی داند برای رسیدن به چنین زیبایی اندامی چند ساعت تمرین لازم است. مثلا اگر پانصد ساعت تمرین بدنسازی لازم باشد ایشان باید روزی یک ساعت به مدت یک سال و نیم بدون حتی یک روز تعطیلی تمرین کند. با بدن نا آماده ای که دارد و تصور نادرستی که از این کار دارد تقریبا در هفته اول نا امید شده و کار را تعطیل می کند.
افزایش تدریجی توان ما
هم مغز و هم بدن ما در صورتی که عادت به کار کشیدن از آنها نداشته باشیم با شروع طوفانی مشکل پیدا می کنند. یک بازیکن فوتبال اگر شش ماه از میدان ها دور باشد نمی تواند در هیچ مسابقه ای شرکت کند. باید مدتی را صرف بدن سازی بصورت تدریجی بکند تا بدنش به فرم ایدآل برسد. خب ما که تا این سن حجم فعالیت مغزی و بدنی کمی داشته ایم تاب یک شروع بزرگ را نخواهیم داشت.
فردی که برای تمام ساعتهای روز خود از قبل برنامه دارد یکباره به این درجه از نظم نرسیده است. ابتدا فهرست کارهای روزانه اش در حد دو تا سه کار بوده است آن هم بدون در نظر گرفتن ساعت خاصی برای انجام آنها. بنابراین این دلیل هم به ما می گوید باید از کم شروع کنیم. مثلا از فهرست مان فقط یک کار آن هم به مقدار قابل انجام شروع کنیم. وقتی به عادت تبدیل شد و ما بصورت خودکار آنرا انجام دادیم برویم سراغ مورد بعدی.
نتیجه گیری
اگر می خواهید تغییری در زندگی خود ایجاد کنید به هیچ وجه سراغ اهداف بزرگ نروید و فهرست ننویسید چون حتما با شکست مواجه می شود. نمی توانید آنرا عملی کنید و بیشتر سرخورده می شوید. اول فقط با یک زمینه شروع کنید، در آن زمینه هم با مقدار کم ولی مداوم. وقتی آن کار بصورت عادت در آمد و به نتایج قابل قبولی رسیدید بروید سراغ یک زمینه دیگر. در طول زمان این جنبه های بهبود یافته در شما زیاد می شود و بعد از چند سال می بینید دارید تمام آن فهرستهای غیر ممکن را انجام می دهید. بدون اینکه حتی آنرا از قبل نوشته باشید.
به قول کنفسیوس: یک سفر هزار فرسنگی با برداشتن قدم اول شروع می شود.
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
تاب آوری در شرايط سخت
چطور اراده ام را قوی کنم؟
آیا می توان سختی را از زندگی حذف کرد؟
چگونه بصورت درست از دیگران تشکر کنیم؟
چطور عادت مفید بسازیم؟
رهایی از افکار منفی و مزاحم! چطور افکارمان را مدیریت کنیم؟
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
دروداستاد.خیلی وقته مطالب سایت رودنبال میکنم اسم سایت خیلی جالب وزیباست وامروزعضوسایت شدم موفق باشید ومقاله مذکورهم بسیارمفیدوخوبه موفق باشید
سلام و درود به شما سرکار خانم احمدی گرامی، ممنون از همراهی و مهر شما، خوشحالم که مطالب سایت براتون مفید واقع شده