چرا هر کاری میکنم موفق نمیشوم؟ منحنی شیب چیست؟
من این این جمله را از آدمهای زیادی شنیده ام که می گویند هر کاری می کنم موفق نمی شوم. کارهای زیادی را امتحان کرده ام ولی هیچکدام نتیجه ای برایم نداشته است. اگر شما هم دست به کارهای زیادی زده اید، در آنها تلاش هم کرده اید ولی به نتیجه نرسیده اید احتمالا قبل از عبور از شیب آنرا رها کرده اید. البته خود من هم چینین تجربه ای داشته ام. در این مقاله با من همراه باشید تا دلیل آنرا پیدا کنیم.
شیب چیست ؟
ست گودین نویسنده حوزه بازاریابی و موفقیت در کسب و کار در کتابی به نام شیب این مفهوم را تبیین کرده است. او می گوید دلیل اینکه اکثر مردم کاری را شروع می کنند و بعد از مدتی آنرا رها می کنند شیب است.
شیب آن مرحله از کار است که با وجود تلاش زیاد نتیجه کمی حاصل می شود.
به همین دلیل اغلب آن را رها می کنند.
وقتی شما کاری را شروع می کنید ابتدا در آن پیشرفت کمی دارید. بعد از مدتی این پیشرفت سیر نزولی پیدا می کند و بقول معروف شما در شیب قرار می گیرید. این شیب ادامه دارد تا شما تقریبا به نقطه صفر می رسید. بیشتر مردم در این قسمت کار را رها می کنند. ولی کسانی که سرسختی به خرج می دهند و شیب را پشت سر می گذارند بعد از آن وارد مرحله رشد شده و در مسیر پیشرفت قرار می گیرند.
در واقع شیب متحد بزرگ آدمهای موفق است. چون باعث کمیابی موفقیت می شود. وقتی اکثریت ادامه نمی دهند آنهایی که ادامه می دهند تعدادشان کم است. اگر شیب وجود نداشت و همه می توانستند سیر صعودی داشته باشند دیگر موفقیت به این شکلی که می شناسیم وجود نداشت.
شیب چه نسبتی با موفق شدن در کار دارد؟
وجود شیب یعنی آن کار ظرفیت پیشرفت و موفقیت دارد. کاری که در آن شیب وجود نداشته باشد یعنی یا قابلیت پیشرفت ندارد و یا به جای شیب دارای ظرفیت سقوط است. بنابراین به غیر از شیب دو نوع منحنی دیگر هم وجود دارد. یکی منحنی بن بست و دیگری هم منحنی پرتگاه.
منحنی بن بست بصورت یکنواخت است یعنی از ابتدا نه پایین می رود و نه بالا. ولی انتهای آن بن بست است. هیچ پیشرفتی بدست نمی آید و شما همیشه انگار در نقطه اول قرار دارید. خیلی از کارهای کارمندی و برخی مشاغل آزاد مانند مغازه های کوچک این وضعیت را دارا هستند. از ابتدا یک آب باریکه ای وجود دارد که نه از بین می رود و نه افزایش پیدا می کند.
منحنی پرتگاه از ابتدا سیر صعودی دارد تا اینکه یکباره فرد به دره سقوط می کند. تا قبل از سقوط هم هیچ شیبی وجود ندارد و کل مسیر صعودی و در حال پیشرفت است. کارهای غیرقانونی، خلاف و با ریسک بالا اینطور هستند. کلاه بردار از ابتدا سود می کند و مرتب هم شیوه های جدید یاد می گیرد تا زمانیکه سر از زندان در می آورد.
چرا افراد در کار ها موفق نمی شوند؟
عبور از شیب به تحملی شجاعانه نیاز دارد که فرد بدون توجه به نتایج کمی که می گیرد کار خود را انجام دهد و به پیش برود. مانند بازی مرگ و زندگی است. باید فکر کنی زندگی ات به آن بستگی دارد. ولی بیشتر مردم یا مرتب از این شاخه به آن شاخه می پرند، یا در آن کار بصورت معمولی ادامه می دهند و هیچوقت از شیب عبور نمی کنند.
دلایل موفق نشدن در کار و پشت سر نگذاشتن شیب این است که افراد:
پول کافی ندارند،
وقت کافی ندارند،
ترسیده اند،
کار را جدی نگرفته اند،
اشتیاق شان را از دست داده اند،
به مسائل دید کوتاه مدت دارند،
انتخاب غلطی داشته اند.
در چه کار هایی موفق شدن سخت است یا شیب وجود دارد؟
در بدست آوردن هر موفقیت ارزشمندی شیب وجود دارد. ولی در این هشت زمینه نمود بیشتری دارد: شیب تولید، شیب فروش، شیب تحصیل، شیب ریسک، شیب روابط، شیب ذهنی (تغییر ذهنیت و طرز فکر خود)، شیب من (عدم واگذاری کارها و اختیارات به دیگران)، شیب توزیع (ورود به شبکه توزیع یک کالا در بازار خرده فروشی).
اگر می خواهید در شغل استخدامی خود موفق شوید این آموزش برای شما بسیار مفید خواهد بود:
افراد چطور با شیب برخورد می کنند؟
درصد بالایی هنگام مواجه شدن با شیب کار را رها می کنند. دلیلش هم این است که انسان معمولا بین تحمل رنج معمولی بودن و درد تغییر معمولی بودن را انتخاب می کند. آدمهای متوسط جانب احتیاط را گرفته و کار معمولی را انتخاب می کنند.
در مواجه شدن با شیب دو انتخاب پیش روی ما است: یا کار را ول کنیم یا استثنا باشیم.
عده ای هم به ول کننده گان زنجیره ای تبدیل می شوند. مانند کسی که مرتب تغییر صف می دهد بیشترین زمان و انرژی را در راه اندازی یک کار صرف می کنند و به محض برخورد با شیب آنرا رها کرده و به سراغ کار دیگری می روند.
کی و کجا باید شیب را رها کنیم یا بی خیال موفقیت شویم؟
بهترین کار این است که قبل از شروع شیب را پیش بینی کنیم اگر نمی توانیم از آن عبور کنیم رهایش کنیم. بدترین کار هم این است که شیب را در میانه کار رها کنیم. چون مقدار زیادی از منابع خود را صرف آن کرده ایم. بنابراین در اول کار باید پیش بینی کنیم:
آیا این شیب است یا بن بست؟ بن بست شباهتی به شیب ندارد چون عملا راهی به بیرون ندارد. مثلا اگر وقت و منابع لازم را برای آن کار نداریم. یعنی شیب آنقدر بزرگ است که از عهده ما خارج است. ست گودین مثال باد لاستیک را می زند. هر موفقیتی نیاز به مقداری حدودی از منابع دارد که در مثال می شود مقدار بادی که لازم است تا یک لاستیک فرضی را پر کند. مثلا اگر شما بخواهید لاستیک یک ماشین سنگین را با یک پمپ دستی دوچرخه باد کنید هرچقدر هم که تلاش کنید با امکاناتی که دارید امکان پذیر نیست.
ضمن اینکه ممکن است بزرگان آن حوزه آنقدر از دیگران فاصله گرفته باشند که برای رقبای احتمالی بجای شیب دره مرگ ایجاد کرده باشند. اگر شما به فکر ساختن سیستم عاملی برای رقابت با ویندوز یا اندروید باشید این حتما دره مرگ است نه شیب.
آیا این شیب است یا پرتگاه؟ گفتیم پرتگاه جایی است که منجر به سقوط ما می شود. کارهای غیر قانونی، خلاف، پر از ریسک شامل پرتگاه می شود.
آیا پاداش این کار ارزش شیب را دارد؟ گاهی آن شیب خیلی بزرگ است و پاداش آن هم ناچیز است. یعنی نتیجه ارزش زحمتی که قرار است بکشیم را ندارد.
رها کردن تاکتیک ناکارامد بجای استراتژی بلند مدت
برای رسیدن به هدفی بزرگ شما یک استراتژی بلند مدت دارید که باید ثابت بماند. ولی می توانید از تاکتیکهای مختلف استفاده کنید. بنابراین وقتی تاکتیکی جواب نداد باید آنرا رها کنید. فرض کنید هدف شما سلامت جسمانی است. استراتژی بلند مدت شما این است که از طریق ورزش، رژیم غذایی، مراقبه و کارهایی از این قبیل به آن برسید. حال اگر شما در ورزش دو به نتیجه نرسیدید این یک شکست تاکتیکی است. باید آنرا رها کنید و سراغ ورزشی بروید که مناسب سن و منابع شما است.
چطور در کار موفق شویم؟ یا از شیب بگذریم؟
مهمترین کار در برخورد با شیب مقاومت است. باید این بینش را بپذیرید که موفقیت ذره ذره شکل می گیرد.
باید بدانید اعتماد مردم بصورت تدریجی بدست می آید. آنها چیزی که آزمایش، تایید و اثبات شده را می پذیرند. ضمن اینکه بزرگان موفقیت انبوهی از طرحهای ناموفق داشته اند. آنها طرح را رها کرده اند ولی هدف بزرگ خود را نه. بنابراین یک راهکار تغییر تاکتیک است.
به جای ول کردن کار باید آن را بخش بخش کنید و انجام دهید. مثال معروف خوردن فیل به همین مساله اشاره دارد. کار بزرگ مانند یک فیل است. باید آنرا به لقمه هایی قابل خوردن تقسیم کرد. بزرگترین اشتباه رها کردن کار در میانه شیب است. یعنی بخشی از رنج آنرا تحمل کرده اید ولی بخاطر ندیدن نور انتهای تونل فکر می کنید بن بست است.
و نهایتا اینکه باید شیب را بصورت خارق العاده پشت سر بگذارید. یعنی به بهترین شکل ممکن. اینطوری است که شما از دیگران متمایز می شوید.
چه زمانی واقعا در کار موفق نشده اید؟
زمانی که تسلیم می شوید. یعنی شکست خورده اید. تسلیم یعنی آن هدف بزرگ را بی خیال می شوید و دنبال راه جدیدی برای رسیدن به آن نمی گردید.
وقتی شما انتخابی ندارید. یعنی وقتی گزینه ای شکست می خورد جایگزینی برای آن ندارید. تا زمانی که فکر می کنید راهی برای موفق شدن وجود دارد شکست نخورده اید.
وقتی منابع تان را هدر می دهید. وقتی با لجبازی و انعطاف ناپذیری منابع تان را در مسیری که بن بست است هدر می دهید.
چرا ما کار نا موفق را رها نمی کنیم؟
ادامه دادن به مسیر بن بست چند دلیل دارد. بدترین بدیل عبور از شیب کنار آمدن با معمولی بودن است. یعنی چیزی را پذیرفته ایم که موفقیت نیست. شکست و بی نتیجه گی را بجای موفقیت قبول کرده ایم.
دلیل اول گوش کردن به این مثل قدیمی است که می گوید هیچوقت کار را رها نکن. قرار نیست کاری که نتیجه نمی دهد را تا همیشه ادامه دهیم.
دلیل دوم هم غرور شخصی است. ما گاهی با اینکه برای خودمان مسجل شده که کارمان بی فایده است همچنان به آن دامه می دهیم.
چگونه متوجه شویم نباید کار را رها کنیم؟
برای این کار باید سه سوال از خود بپرسیم. سوال اول این است که آیا وحشت کرده ام؟ ترس و وحشت دلیل درستی برای تسلیم شدن نیست.
سوال دوم این است که این کار را برای کی انجام می دهم؟ یک نفر یا یک جامعه؟ اگر هدف شما تاثیر گذاشتن بر یک نفر باشد اگر با او به نتیجه نرسید تقریبا شانسی برای موفقیت وجود ندارد. مثلا اگر عاشق کسی هستید و می خواهید هر طور شده به او برسید یا می خواهید با کسی شراکت کنید یا چیزی به او بفروشید شامل این مورد می شود. ولی اگر هدف شما ازدواج با یک فرد مناسب، پیدا کردن یک شریک خوب یا فروش کالایتان باشد می توانید شانس تان را با افراد دیگری امتحان کنید. وقت هدف شما در یک جمع قرار دارد همیشه شانس پیروزی وجود دارد.
سوال سوم این است که من چقدر پیشرفت کرده ام؟ اگر در این شغل پیشرفتی نداشته ام آیا رشد نکرده ام؟ همانطور که گفتیم شغل تاکتیک است و می توان آن را عوض کرد. ولی اگر در هدف اصلی که موفقیت است پیشرفت داشته ام یعنی کارم درست بوده است. با این شغل نشد با شغل دیگری.
این مقاله بهبود من را هم از دست ندهید: عوامل موفقیت در کار
دیدگاهتان را بنویسید