موانع موفقیت: (2) ترسها
من بعد از بیست سال کار کردن در پروژه های نفت و گاز هنوز از جلسه مصاحبه شغلی می ترسم. خروجی یک جلسه مصاحبه از دو حالت خارج نیست، یا قبول یا رد. در هیچ مصاحبه ای هم قرار نیست ما را شکنجه کنند یا دار بزنند. در صورت رد شدن هم از گرسنگی نخواهیم مرد. ولی من هر بار می ترسم. چرا این طور است؟
مغز ما تمام تلاش خود را می کند تا ما را از محیطهای نا امن دور نگه دارد. چون وظیفه اصلی آن حفظ جان ما است. موفقیت هم یعنی خروج از منطقه امن خود و پا گذاشتن در وادی های اغلب ناشناخته. هرچند ترس های ما در مسیر موفقیت منشا یکسانی دارند ولی با این حال متنوع اند. مانند ترس از شکست، ترس از موفقیت، ترس از ناشناخته ها، ترس از چیزهای جدید و …
ترس از شکست
به محض اینکه ما تصمیم می گیریم کار جدیدی شروع کنیم، مغز سناریوهای شکست آن را جلوی چشم مان ردیف می کند:
اگر بعد از همه کارها نتیجه مورد نظر بدست نیامد چی؟
تکلیف پول، زمان و انرژی که در این کار صرف کردی چه می شود؟
جواب اطرافیان را چه می دهی؟
دیگران در موردت چه فکر می کنند؟
این پرسشهای ذهنی هیچکدام بر اساس منطق و آینده بینی مغز ارائه نمی شود. بلکه،
هدف مغز نگه داشتن ما در وضعیت اکنون است.
لازم به توضیح نیست که هر فعالیتی که بتواند ما را به موفقیت برساند مستلزم صرف پول، زمان و نیرو است. و گرنه ما برای کاری که هیچ هزینه ای برایمان ندارد حتی اگر جدید باشد هم ترس چندانی نداریم. یا اگر باشد هم مانع حرکت ما نمی شود. بنابراین احتمال عدم موفقیت در یک کار بزرگ همیشه وجود دارد. ولی واقعیت امر این است که این احتمال خطر برای همه وجود دارد و گریزی هم از آن نیست. به همین دلیل ما مجبوریم برای رسیدن به اهداف خود چنین مسیرهایی را انتخاب کنیم.
ترس از موفقیت
غالبا افراد منکر چنین ترسی هستند ولی حتی در صورت عدم آگاهی ما به آن باز هم وجود دارد. ترس از موفقیت به این صورت است که فرد می پذیرد به آنچه می خواسته رسیده است و خود را در آن حالت تصور می کند ولی بجای توجه به مزیتها به مشکلات توجه می کند:
در صورت موفقیت وقت کافی برای تفریح و استراحت نخواهم داشت.
دوستان و روابط اکنونم را از دست خواهم داد.
چطور این همه کار را می خواهم انجام دهم؟
اگر پولدار شوم همه از من انتظار کمک دارند.
دزدان اموالم را خواهند برد.
تبهکاران خانواده ام را گروگان خواهند گرفت.
شهرت باعث می شود حریم خصوصی ام را از دست بدهم و غیره..
البته هر تصمیمی مشکلات خودش را دارد و این مشکلات هم برای چنین موفقیت هایی وجود دارد. ولی این مشکلات دلیل ترس ما نیست چون آنرا از قبل می دانیم و اگر برایمان مهم بود اصلا دنبال آن موفقیت نبودیم. همانطور که پیشتر گفتیم دلیل این ترسها جای دیگری است.
ترس از ناشناخته ها
بطور کلی مغز ما از هر وضعیتی که قبلا تجربه نکرده باشد ترس دارد. این شرایط ناشناخته می تواند یک موقعیت جدید، محیط جدید، آدمهای جدید، تجربه جدید، دانش جدید و کلا هر چیزی که ما قبلا تجربه نکرده ایم. دلیل این امر به زندگی انسانهای اولیه بر میگردد که شرایط جدید برای آنها می توانسته حامل خطرهای ناشناخته باشد. ولی اساسا ما امروزه در شرایط جدید قرار نیست تهدید شویم. ولی ترس آن همچنان با ما است.
با توجه به اینکه موفقیت یعنی خارج شدن از وضعیت کنونی و پا گذاشتن به وضعیت های ناشناخته، حرکت در این مسیر می تواند ما را با ترسهای زیادی مواجه کند. در نظر بگیرید ورزشکاری که از شهر کوچک محل زندگی خود بخواهد به سطوح بالاتر موفقیت ورزشی دست پیدا کند. در این مسیر او لازم است ابتدا در مسابقات جدیدی فراتر از شهر خود شرکت کند که تصور خاصی از آن ندارد. بعد از موفقیت در آن مسابقات احتمالا یک باشگاه بزرگتر او را به خدمت می گیرد و او نمی داند در آنجا چه مشکلاتی در انتظار او است یا چه رقبا و دشمنانی دارد. بعد از آن نوبت به تیم ملی می رسد که باید در مسابقات منطقه ای، قاره ای و جهانی شرکت کند. همه این ناشناخته ها را که پشت سر گذاشت سطح بعدی موفقیت بازی کردن در یک باشگاه خارجی است. دوباره همه این ترسها برای او بوجود می آید.
ترس از ناشناخته ها در زندگی عادی هم برای ما وجود دارد حتی اگر دنبال موفقیت خاصی نباشیم:
وقتی در یک مهمانی جدید دعوت می شویم که کسانی را آنجا نمی شناسیم.
وقتی محل کارمان عوض می شود.
وقتی برای انجام کار اداری به سازمان جدیدی می رویم.
وقتی محل زندگی مان را عوض می کنیم.
وقتی به مصاحبه کاری می رویم.
وقتی به سربازی یا دانشگاه می رویم.
حتی وقتی بازنشسته می شویم هم می ترسیم چون نمی دانیم با کم شدن درآمدمان چطور زندگی خواهیم کرد.
چطور بر ترسها غلبه کنیم؟
ترس یکی از مکانیزمهای مورد نیاز ما برای زنده ماندن است. ما بدون ترس زنده نخواهیم ماند. چون اگر نترسیم تفاوت بین شرایط خطرناک و غیر خطرناک را متوجه نخواهیم شد. پس مانند هر احساس دیگری ما به آن نیاز داریم.
اولین کار برای غلبه بر ترس پذیرش آن است. چون انکار ترس نه تنها فایده ای برای ما نخواهد داشت که برعکس اثر منفی بیشتری بر ما می گذارد. پس در اولین قدم باید بپذیریم که ترسیده ایم و این امری طبیعی است.
گام دوم این است که با وجود ترس دست به اقدام بزنیم. نکته جالب در این جا این است که وقتی شروع به انجام کار می کنیم و جلو می رویم متوجه می شویم که اصلا ترسناک نبوده است. ضمن اینکه وقتی تصمیم به انجام یک کار می گیریم تا قبل از شروع آن ضرباهنگ ترس بیشتر می شود ولی به محض شروع کار ترس ما از بین می رود. چون مغز ما بصورت واقعی آن شرایط را تجربه می کند و به این نتیجه می رسد که ترسناک نبوده است. پس مهمترین قدم برای از بین بردن ترس اقدام است.
دیگر اینکه با خود مهربان باشیم. ما برای اینکه بر ترسهایمان غلبه کنیم و آنها را پشت سر بگذاریم باید خود را دوست بداریم و تشویق کنیم. همانطور که وقتی انسانی دیگر ترسیده باشد با او با مهربانی رفتار می کنیم، همین کار را هم باید برای خود انجام دهیم. پس هنگام ترسیدن باید با خود مهربانتر هم باشیم.
نکته آخر اینکه ترسها چراغ راهنمای ما هستند. وقتی جایی می ترسیم یعنی فرصت رشد وجود دارد و راه موفقیت ما از آن می گذرد. پس به جای اینکه از آنها فرار کنیم به استقبال آنها برویم. اگر مدتها داریم بدون ترس زندگی می کنیم یعنی موفقیتی هم کسب نکرده ایم. حواسمان باشد که برای موفق شدن نیاز داریم بترسیم.
این مقاله را هم از دست ندهید: موانع موفقیت: (1) نداشتن صبر و مداومت
دیدگاهتان را بنویسید